امام صادق (ع ) میفرماید : با کسى یار شو , که به اوآراسته شوى
با کسى یار مشو که به تو آراسته شود.
ظاهرا مــراد ایـــن است که : با کسى همنشینى کن که همنشینى اش
مایه آراستگى هر دوى شماست و با کسى که تـــو مـــایه آراستگى
او هستى و او موجب آراستگى تو نمى شود , همنشینى مکن .
دوست راستین کسى است که تــو را دربر طرف کردن عیبهایت
راهنمایى کند , در غیابت هواى تــــــو را داشته باشد و تو را بر
خودش ترجیح دهد.
دوست کسى است که باز دارنده از ستم وتجاوز باشد ویارى کننده
بر نیکویى و احسان .
دوسـت را دوسـت (و صـدیـق ) نـامـیـده انـد چـــــون درباره تو و
عیبهایت با تو راست است هرکه چنین باشد به اواعتماد کن که او
دوست (واقعى ) است .
برادر راستین تو کسى است که خود را سپر تو گرداند و تورا بر
مال و فرزند و زن خویش ترجیح دهد.
دوسـت تو کسى است که (از بدیها)بازت دارد و دشمنت کسى است
که (به کارهاى بد) وادارت سازد.
میزان الحکمه
امام صادق (ع ) : دوست با سه چیزآزموده مى شود , اگر در آنها همراهى کرد دوست
یکرنگ است وگرنه دوست دوران خوشى است نه دوست دوران سختى : از او مــالى
بخواهى یا او را بر مالى امین کنى یا در گرفتارى او را شریک خودگردانى .
سلیمان (ع ) : درباره کسى قضاوت نکنید,تا آن گاه که ببینید با چه کسى دوستى مى کند
زیرا آدمى به همگنان و همدمانش شناخته مى گردد و به یاران و دوستــانش نسبت داده
مى شود.
امـام صـادق(ع ) : هـریـک از برادرانت که سه بار بر تو خشم گرفت و ازتو بدى نگفت
او را براى خودت نگه دار.
امام صادق (ع) :هرگاه خواستى از صداقت برادرت بخود آگاه شوى او را خشمگین کن
اگر بر دوستیش با تو پایدارى ورزید , او برادر توست وگرنه نیست .
امـام على (ع ) : مردم جز با آزمایش شنـــاخته نمى شوند , پس زن و فرزند خود را در
غیابت آزمایش کن و دوستت را در گرفتاریت وخویشاوندت را در تنگدستیت و کسانى
را که دم از مهر و محبت مى زنند در هنگام بیکاریت , تا بدین وسیله به موقعیت خــود
نزد آنان پى ببرى .
امـام صـادق (ع ): دوسـتـى مرزهایى دارد که هرکس همه یا برخى ازآنها را داشته باشد
دوست است وگرنه او را اصلا دوست مشمار :
نخست این که ظاهرو باطنش با تو یکى باشد, دوم اینکه آبروى تو را آبروى خودش داند
و عیب و بى آبرویى تورا عیب و بى آبرویى خودش , سوم این که مـال و منصب او را
نسبت به تو عوض نکند , چهـارم این که هرکمکى از دستش برمى آید از تو دریغ نکند و
پنجم , که در بردارنده همه این خصلتهاست , این که درهنگام گرفتاریها ترا تنها نگذارد.
میزان الحکمه
حکایت جالبی بگم تا یادمون باشه هرچه برای خود می پسندیم برای دیگران هم بپسندیم :
میگویند بیماری به نزد طبیبی رفت . طبیب نبض گرفت و معاینه کرد و دریافت که امیدی بر صحت و سلامت او نیست لذا به بیمار گفت : هرچه دلت میخواهد انجام بده تا این درد جان سوز از تنت خارج شود!!
بیمار گفت : خدا تو را خیر دهد من دوست دارم به تماشای جوی و برکه روم و با شتاب به سمت جویی رفت تا زودتر سلامت خود را باز یابد.
اتفاقا درویشی در کنار جوی آب نشسته بود و دست و روی خود را میشست. چون چشم بیمار بر پشت گردن درویش افتاد میل کرد تا او را سیلی جانانه ای بزند که طبیب به او گفته بود : اگر به آرزوی خود عمل نکنی درد تو افزون خواهد شد.
چون سیلی به درویش زد درویش برآشفت و شروع به دادن دشنام و ناسزا به وی کرد اما چون او را خسته و ناتوان دید با خود گفت که اگر مشتی بر او بزنم خواهد مرد و در قصاص یک سیلی شایسته نیست که او را بکشم. بنابراین تصمیم گرفت تا ضارب خود را نزد قاضی برد.
دستش گرفت و کشان کشان او را به نزد قاضی برد و چگونگی ماجرا را توضیح داد و از او خواست تا به هرگونه که صلاح بداند داد او را از ضارب بستاند!
قاضی گفت : ابتدا گفته خود را ثابت کن تا من رای خود را بر چگونگی آن بدهم که این ضارب خیالی مرده ای بیش نیست و احکام شرع برای زنده ها به وجود آمده اند و من به تو ای صوفی نصیحت میکنم که با مرده خشم و کینه نورزی و با نقش های خیالی بر در و دیوار حمام ها به جنگ نپردازی.
صوفی گفت : پس تو ای قاضی روا می داری که او مرا سیلی زده و بدون قصاص رها شود؟
قاضی رو به صوفی کرد و پرسید : از بیش و کم چه داری؟
گفت : من فقط شش درم دارم.
قاضی گفت : سه درم را خود بردار و سه درم را به او ده که بس ضعیف و زار و رنجور است و نیاز به غذا و نان دارد!
صوفی و قاضی در حال صحبت و گفتگو و جدل بودند که چشم بیمار بر صورت قاضی افتاد و ان را خوب تر از صورت صوفی دید و خواست تا بر صورت قاضی نیز سیلی بزند که قصاص سیلی در آن دادگاه ارزان بود.
دهان خود را به گونه راز گفتن به سوی گوش قاضی برد و سیلی محکمی بر صورت قاضی نواخت و گفت :
ای دشمنان هر شش درم را بدهید و جنگ و جدال کنار نهید.
قاضی بسیار ناراحت گشت.
صوفی خطاب به او گفت : حکم تو بدون شک عادلانه است! حال سه درم نیز تو به او بده و اگرندهی ، چرا آنچه را برای خود نمیپسندی برای برادرانت روا می داری؟ تو ظالمی را از کرم رحم می آوری که این سه درم رانیز بگیر؟ تو باید دست ظالم را کوتاه کنی نه آن که حکم و عنان به او بخشی .
باز 20 فروردین شد و یاد و خاطره شهید سید مرتضی آوینی
تا بیستم فروردین ماه 1372 همه روایت فتح را می دیدند به دلشون هم مینشست اما شاید کمتر کسی میدانست پشت این مجموعه دیدنی مستند چه کسی می نویسد ، بیان میکند و به تصویر کشیده و میکشد...
اما وقتی آنروز باز درب آسمان باز شد و او به آسمان پر کشید و آهنگران به یاد سالهای جنگ مثنوی خواند که :
مرا اسب سپیدی بود روزی
شهادت را امیدی بود روزی
شبی چون با بر یالش خزیدم
بسوی خانه ی ساقی دویدم
...
خیلی ها او را شناختند. و شهادتش برای خیلی ها نقطه عطفی بود که یادشون بیاد کی بودند و الان کی هستند...
سیدمرتضی آوینی در شهریور سال 1326 در شهر ری به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطهی خود را در شهرهای زنجان، کرمان و تهران به پایان رساند. سپس به عنوان دانشجوی معماری وارد دانشکدهی هنرهای زیبای دانشگاه تهران شد. او از کودکی با هنر انس داشت. شعر میسرود، داستــــــــان و مقاله مینوشت و نقاشی میکرد. معماری را با علاقهی زیاد یادگرفت، ولی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بنا به ضرورتهای انقلاب آن را کنار گذاشت و به فیلمسازی پرداخت.
از آثار سینمایی او میتوان به فیلمهای :
خان گزیده ها
حقیقت
با دکتر جهاد در بشاگرد
هفت قصه از بلوچستان
با تیپ المهدی در محور راس البیشه
شیرمردان خدا! کرب و بلا در انتظار است
مجموعهی اول روایت فتح شامل یازده برنامه دربارهی عملیات بزرگ والفجر هشت
مجموعه دوم روایت فتح شامل دوازده برنامه درباره عملیات آزادسازی مهران
مجموعه سوم روایت فتح شامل 15 برنامه دربارهی عملیات کربلای پنج است که در زمستان سال ۱۳۶۵ در شلمچه روی داد.در این عملیات سه تن از عوامل فیلمسازی گروه روایت فتح به فاصلهی یک روز از هم شهید شدند: رضا مرادینسب، ابوالقاسم بوذری و حسن هادی.
مجموعه چهارم روایت فتح شامل یازده برنامه شامل اتفاقاتی است که در سال ۱۳۶۶ علاوه بر جبههی نظامی در عرصهی سیاسی و فرهنگی بر ایران گذشت
مجموعهی پنجم روایت فتح ضمن داشتن نگاهی دوباره به عملیات پیشین رزمندگان ایرانی نظیر کربلای ده و چند عملیات محدود دیگر در غرب، حوادث این مقطع از جنگ را تا پایان آن مرور میکند: چهار قسمت برنامهی مربوط به عملیات مرصاد با عنوان «درخششی دیگر» که تصویرگر دفع حملهی گروهک مطرود منافقین است و طی ساخت آن یکی از اعضای گروه روایت فتح به نام «حسین شریعتی» به شهادت رسید از برنامههای دیدنی این مجموعه است.
دو مجموعهی «شهری در آسمان» و «با من سخن بگو دوکوهه» هم برنامههایی است که شهید آوینی پس از پایان جنگ ساخت و در نوع خود تجربهای بدیع و فراموشنشدنی است.
آثار مکتوب آوینی : آینه جادو در سه جلد ، توسعه و مبانی تمدن غرب ، گنجینه آسمانی ، یک تجربه ماندگار ، فردایی دیگر ، حلزون های خانه بدوش ، رستاخیز جان ، آغازی بر یک پایان ، فتح خون(روایت محرم) ، امام و حیات باطنی انسان ، با من سخن بگو دوکوهه ، نسیم حیات ، سفر به سرزمین نور
خواندن آثارش را به همه حقیقت جویان توصیه میکنم . روحش شاد و یادش گرامی باد
امام حسین (ع) می فرمایند :
از ما نیست کسی که با همنشینش برخورد نیکو نداشته باشد.
بحار الانوار، علامه مجلسی، ج 73
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
داستانی هست که شاید همه شنیده باشید اما برای نتیجه گیری آنرا ذکر میکنم :
علی (ع) در راه کوفه بود که با مردی همسفر شد.
مرد، مسلمان نبود و نمی دانست همسفرش خلیفه ی وقت است.
در راه ، مقصد یکدیگر را پرسیدند. معلوم شد که علی به کوفه می رود
و مقصد مرد غیر مسلمان در همان نزدیکی است.
آنگاه توافق کردند که چون مقداری از مسافت، راهشان یکی است با هم
باشند و با یکدگر مصاحبت کنند.
راه مشترک با صمیمیت و مذاکرات مختلف طی شد. به سر دو راهی رسیدند.
مرد غیر مسلمان با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف
که راه کوفه بود نرفت ، و از این طرف که او می رفت آمد!
پس پرسید : مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم ؟
علی(ع) فرمود : می دانم ، ولی می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم و سخنت را نا تمام نگذارم!
مرد غیر مسلمان که از چنین اخلاق کریمه ای متعجب شده بود ، پرسید : تو کیستی ؟
گفت : من علی بن ابیطالب هستم.
مرد غیر مسلمان که دانست همسفرش ، خلیفه وقت ، علی بن ابیطالب و جانشین
پیامبر (ص) است بیش از پیش متعجب شد و چنین مکتب و تربیت شدگان آن را تحسین
نمود و به حسن سلیقه و رفتار آن حضرت آفرین گفت. آنگاه با راهنمایی حضرت علی (ع)
مسلمان گشت و در شمار افراد مومن و فداکار آن حضرت قرار گرفت.
اصول کافی - شیخ کلینی
دیدیم که مولایمان علی (ع) با فردی غیر مسلمان چه برخوردی داشتند . کاش ما درس بگیریم .
ما بعضی اوقات با هم دین و هم مذهب و هم محله ای و همشهری خودمان هم خوب برخورد نمیکنیم
و آن وقت خود را شیعه علی (ع) میدانیم . واقعا تا سیره و سلوک مولایمان چقدر فاصله داریم .
بیائیم حال که هفته وحدت است و ایام ولادت پیامبر اکرم (ص) کمی رفتار و کردارمان را بیشتر
علوی و اسلامی کنیم .
واقعا اگر ما اسلام واقعی را به جهانیان عرضه کنیم بدلیل داشتن چنین الگو ها و دستورات زیبا
و خداپسندانه همه را جذب خواهیم کرد .
برای اینکار باید از برخورد مناسب با اطرافیان و نزدیکان شروع کنیم ...
در این سال که در آغازش هستیم با خدای خود عهد ببندیم هفته ای یکی از دستورات اسلامی را در
وجود خودمان ظاهر کرده و آنرا ملکه ذهن مان کنیم .