سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و شنید مردى دنیا را نکوهش مى‏کند فرمود : ] اى نکوهنده جهان ، فریفته به نیرنگ آن ، به ژاژهایش دلباخته و به نکوهشش پرداخته . فریفته دنیایى و سرزنشش مى‏نمایى ؟ تو بر دنیا دعوى گناه دارى ، یا دنیا باید بر تو دعوى کند که گنهکارى ؟ دنیا کى سرگشته‏ات ساخت و چسان به دام فریبت انداخت ؟ با خفتنگاههاى پدرانت که پوسیدند ؟ یا با خوابگاههاى مادرانت که در خاک آرمیدند ؟ چند کس را با پنجه‏هایت تیمار داشتى ؟ و چند بیمار را با دستهایت در بستر گذاشتى ؟ بهبود آنان را خواهان بودى ، و دردشان را به پزشکان مى‏نمودى . بامدادان ، که دارویت آنان را بهبودى نداد ، و گریه‏ات آنان را سودى . بیمت آنان را فایدتى نبخشید ، و آنچه خواهانش بودى به تو نرسید ، و نه به نیرویت بیمارى از آنان دور گردید . دنیا از او برایت نمونه‏اى پرداخت ، و از هلاکتجاى وى نمودارى ساخت . دنیا خانه راستى است براى کسى که آن را راستگو انگاشت ، و خانه تندرستى است آن را که شناختش و باور داشت ، و خانه بى نیازى است براى کسى که از آن توشه اندوخت ، و خانه پند است براى آن که از آن پند آموخت . مسجد محبان خداست ، و نمازگاه فرشتگان او ، و فرود آمد نگاه وحى خدا و تجارتجاى دوستان او . در آن آمرزش خدا را به دست آوردند و در آنجا بهشت را سود بردند . چه کسى دنیا را نکوهد حالى که بانگ برداشته است که جدا شدنى است ، و فریاد کرده است که ناماندنى است ، گفته است که خود خواهد مرد و از مردمش کسى جان به درنخواهد برد . با محنت خود از محنت براى آنان نمونه ساخت ، و با شادمانى‏اش آنان را به شوق شادمانى انداخت . شامگاه به سلامت گذشت و بامداد با مصیبتى جانگداز برگشت ، تا مشتاق گرداند و بترساند ، و بیم دهد و بپرهیزاند . پس مردمى در بامداد پشیمانى بد گوى او بودند و مردمى روز رستاخیز او را ستودند . دنیا به یادشان آورد ، و یادآور شدند . با آنان سخن گفت و گفته او را راست داشتند . و پندشان داد ، و از پند او بهره برداشتند . [نهج البلاغه]

شمیم وصل

Powerd by: Parsiblog ® team.
مکافات عمل(پنج شنبه 85 اسفند 10 ساعت 9:35 عصر )

   رسول رحمت و مودت و مهربانی همان که جان عالمی به فدایش بــــاد فرموده است :‏
                          
من یزرع شرا یحصده
                هرکس شری بکارد ، آن را درو میکند.

                                                                                          
(نهج الفصاحه)
  
   بعله از مکافات عمل نباید غافل شد چرا که هر بدی و شری که به پا کنیم مطمئنا دامان
   خود ما را خواهد گرفت. البته بهتر و پسندیده تر اینه که انسان بخاطر انسانیتش از عمل
   ناشایست دوری کند و شان خود را اجل بداند از انجام هر شر و بدی ...
   اما برای بعضی ها که نشان کمتری از انسانیت دارند باید مکافات عمل را یادآوری کرد تا
   از از چنین اعمالی بر حذر باشند .
  
                                      
یه حکایت در این زمینه بگم :
  
    مردی با همسر خود خشونت نموده و چوبی به او زد . اتفاقا زن به ضرب چوب بمرد.
    مرد ، از خویشان زن ترسیده به فکر تدبیر افتاد .پس، با یکی از رفیقان خود مشورت نمود.
   رفیقش به او گفت : جوانی نیکو روی را به خانه دعوت کن و او را هلاک گردان و در پهلوی
   جسد زن بینداز و آنگاه بستگان زن را بگو که این جوان را با زن خودم دیدم ، آتش غیرتم
   شعله ور شد و هر دو را هلاک کردم!
   آن شخص ، این حیله را پسندید. پس ، بیامد و جوانی صاحب جمال را بیافت و به بهانه ی
   مهمانی به خانه ی خود برد و به قتل رسانید .
   آنگاه به جانب زن بینداخت و بستگان زن را آورده ، هر دو را به ایشان نشان داد و گفت :
   مدتی است این مرد دلبستگی به زن من پیدا کرده بود و زنم نیز همینطور با او دلبسته شده
   بود و من مترصد بودم تا آنها را گیر بیاندازم و چون امروز ایشان را با هم دیدم خـــونم به
   جوش آمد و هر دو را هلاک کردم و ...
   اما بشنوید : همان کس که این مرد را به این جنایت تشویق کرده بود پسری جوان و زیبا
   داشت و چون روز به شب رسید و پسر به خانه نیامد پدر به دنبال او از خانه خارج شد اما
   هرچه  گشت کمتر یافت !
   اتفاقا به سراغ همان مرد رفت و گفت که بدنبال پسرش میگردد . همچینی از او درباره آن
   مشورتی که به او داده بود پرسید . مرد گفت : انجام دادم و مقتول را به دوستش نشان داد
   آن شخص دو دستی بر سر خود زد ! جوان پسرش بود...‏
   بی خود از قدیم نگفته اند :  
                      چاه مکن بهر کسی ، اول خـودت ، دوم کسی!
   

  


» وصال
»» نظرات دیگران ( نظر)

آیا خود را عاقل میدانید؟(جمعه 85 بهمن 27 ساعت 8:2 عصر )

آیا حیا دارید ؟
آیا خود را عاقل میدانید ؟
دین چطور ؟ از راه و روشی که خدا به اسم دین فرستاده استفاده میکنید ؟
رابطه عقل و دین و حیاء را میدانید ؟
امام علی که سلام بر او باد می فرمایند :
جبرئیل بر آدم نازل شد و گفت : ای آدم من مامور شده ام که ترا در انتخاب یکی از سه چیز مخیر سازم
پس یکی را برگزین و دوتا را واگذار .
آدم گفت : آن سه چیز چیست؟
گفت : عقل ، حیاء و دین
آدم گفت : عقل را برگزیدم .
جبرئیل به حیاء و دین گفت شما بازگردید و او را واگذارید.
حیاء و دین گفتند ای جبرئیل ما ماموریم هر جا که عقل باشد با او باشیم. گفت خود دانید و بالا رفت.
از این روایت میتوانیم چنین نتیجه بگیریم که عقل با حیاء و دین لازم و ملزومند و از یکدیگر جــدا نشوند.
اگر حیاء نداریم یا کم داریم معلوم است از عقل هم بهره ای نداریم یا از آن استفاده نمیکنیم بقول معروف
تعطیلیم !!
یا اگر دین نداریم و از راه و روشی که اسلام به نام دین در اختیـــارمان گذاشته تا در زندگی بکاربندیم
و سعادتمند شویم استفــاده نمی کنیم میشه نتیجه گــــرفت که راه عقلانی و درستی در پیش نگرفته ایم.
پیامبر اکرم(ص) سخنی دارند که لا دین لمن لا حیاء له بمعنی اینکه هرکس حیاء ندارد دین ندارد.
همچنین امام علی(ع) فرمود :
                                           شرم کلید همه خوبیهاست .

                                           دروغ کلید همه بدیهــاست.

البته شرم وحیا دونوع ممدوح و مذموم داریم که نوع ممدوح آن در شرم و حیا از خدا وخلق خدا در انجام
ندادن اعمال ناپسند و شرم و حیا مذموم در خجالتی بودن بیش از حد در همه حالات زندگی و همچنین شرم
از انجام ندادن وظایف شرعی ، عرفی ، اخلاقی و قانونی خود است .
---------------------------------------------------------------------------------------------------

راستی شما جزو کدام دسته از افراد زیر هستید ؟
شخصی به خدمت امام جعفرصادق رفت و پرسید :
بعضی از مردم وقتی برایشان سخنی میگویم هنوز نصف سخن را نگفته ام میفهمند ، بعضی دیگر تمـام
 سخنم را میگویم تا بفهمند و برخی دیگر از مردمان باید دوبار سخنم را تکرار کنم تا بفهمند .
امام فرمود : میدانی چرا چنین است ؟ آن شخص عرض کرد : نه!
امام فرمود : آنکه تمام سخن ترا از بعض گفتارت می فهمد ، کسی است که نطفه اش با عقلش خمیر شده
 است و آنکه پس از اتمام سخنت جوابترا میگوید کسی است که عقلش در شکم مادر باو آمیخته است و
آنکه چون سخن گوئی گوید : دوباره بگو کسی است که پس از بزرگ شدن عقلش باو آمیخته شده است .

 

منابع احادیث : اصول کافی ج 1 و میزان الحکمه ج3


» وصال
»» نظرات دیگران ( نظر)

صاحب انقلاب اسلامی(دوشنبه 85 بهمن 16 ساعت 11:54 عصر )

  و خداوند گنجی بود پنهان، اراده فرمود آشکار شود و رحمت و لطف خود
  را بر بندگان کامل کند. آنگاه پیامبر رحمتش، هم او که در وصفش فرمود :
  لولاک لما خلقت الافلاک
  را برای هدایت بشر به سوی سرمنزل سعادت
  انتخاب فرمود و حضرتش را در قالب پیامبر خاتم برای هدایت مبعوث نمود
  سپس اراده فرمود راهنمـــایانی از آل بیت رســول برای امامت نوع بشر
  بفرستد و بدین ترتیب علی نسخه کامل انســـانیت را به ولایت و امامت
  برگزید و در ادامه امامان دیگررا فرستاد تا بشر بدون راهبر و راهنما نباشد
  و چون لیاقت درک مستقیم امام معصوم(عج) را نداشتند و نداشتیم آخرین
  ولی و وصیش را در پرده غیبت قرار داد تا هم راهبری کند و هم از آسیب
  و کید دشمنان در امان باشد و این غیبت ادامه خواهد داشت تا لیــــاقت
  درک حضورش را بدست آوریم . و خداونــد بلند مرتبه از سر لطف بیکرانش
  برای اینکه مردم بتوانند با مولای غایب از نظر ارتباط داشته باشند نایبانی
  بصورت عام در زمین قرار داده است که این نایبان بفرموده امام عصر(عج)
  روایت کنندگان حدیث(علما) هستند :
                 أما
الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلى رواة
حدیثنا
                         فإنهم حجتی علیکم و أنا حجة الله.

  و چون این نایبان از خطا و اشتباه بری نیستند حضرتش اشرافی خاص بر
  کار ایشان دارد و ایشان را به هر طریقی که صلاح بدانند هدایت می کنند
  نمیدانم داستان معروف شیخ مفید را شنیده اید یاخیر ؟ 
  بیانش خالی از لطف نیست : 
  زنی باردار از دنیا رفت . خدمت شیخ مفید رسیدند و حکم پرسیدند که چه
کنند؟
  ایشان دستور دادند هر دو را دفن کنید !
 
صاحبان عزا در تدارک تشییع و خاکسپاری برآمدند در همین حال جوانی نزد
  ایشان رسید و گفت : جناب شیخ میفرمایند ابتـــدا پهلوی زن را بشکافید و
  بچه را خارج کنید سپس مادر را دفن کنید . صاحبان عزا چنین کردند طفل را
  خارج نموده و مادر را دفن کردند .
  چند سال بعد این طفل به اتفاق پدر خدمت شیخ رسیدند و از ایشان برای
  آن حکم و اینکه باعث زنده ماندن طفل شده اند تشکر کردند . شیخ تعجب
  کرد و قضیه را پرسید . پدر داستان باز گفت که جوانی از طرف شمـا آمد و
  چنین گفت و ما به حکم شما عمل کرده ایم و این همان طفـل است .
  شیـــــخ بر سر زد درب خــانه را بست و با خــود عهد کــرد دیـگر حکم نکند
  تا اینکه سواری درب خانه را زد و گفت که نامه ای از طرف امام زمان آورده
  است و در این نــــامه حضرت به شیخ میفرمایند که شمـــــا حکم بدهید ما از
  احوالات شما آگاهیم و مراعات حال شما را میکنیم و اگر حکمی اشتبـــــاه
  صادر کنید ما آنرا تصحیح میکنیم ...
  این داستان موثق در کتابهای ملاقات با امام زمان(عج) و کتاب نجم الثاقب با
  سند معتبر آورده شده است.
  و اینک در زمان حال نیز این برکات و عنایات از جانب حضرتش ادامه دارد.
  امام خمینی(ره) در صحیفه نور ج 17 ص 195 میفرمایند :
  شاید تاریخ نتواند بنویسد آن راههایی که برای ایران باز شد! آن هدایت هایی
 
که بدون این که ماها متوجه او باشیم ، هدایت هایی که تحمیل به ما شد!
  ما میخواستیم یک کار بکنیم یک وقت می دیدیم که کــــــار دیگر داریم انجام
  می دهیم و کار دیگر آن بوده است که باید انجام داد! اینرا در تاریخ نمی شود
  ثبت کرد . این علومی است که مال سینه هاست!
  و اینک مائیم و این انقلاب و پیروی از نایب امــــام زمــــــان (عج)که با توجه
  به حدیث ذکر شده در بالا حجت هستند بر مردم تا ان شاءالله بتوانیم این انقلاب
  را به صاحب اصلی آن حضرت بقیه الله الاعظم تحویل دهیم.
  این روایت را هم بخونید تا دلتون گرمتر بشه :
  قال ابی جعفر (ع)  : تقبل الرایات السود من خراسان علی جمیع الناس شاب
  من بنی هاشم بکفه الیمنی خال ، یسهل الله امره و طریقه ...
  قبل از ظهور مهدی (عج) پرچم های خراسانی روی می آورند در شرایطی که
  بر تمامی مردم ایران جوانی از خاندان بن هاشم و سیدی جوان و توانا حکومت
  میکند که در دست راست او نشانه و علامتی می باشد و خداوند امر او و راه
  حرکتش را سهل و آسان می نماید .
             
مخطوطه ابن حماد ص 87


» وصال
»» نظرات دیگران ( نظر)

سه روایت و یک حکایت(چهارشنبه 85 بهمن 4 ساعت 11:21 عصر )

                    السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین 
   ------------------------------------------------------------------
   ------------------------------------------------------------------
   اول دو روایت در مورد امام حسین(ع)  بگم دلتون گرم بشه :
   پیامبر اکرم (ص) میفرمایند : احب الله من احب حسینا.
   خدا دوست بدارد کسی را که حسین را دوست دارد.
                                                     بحارالانوار، ج 37،ص74
   امام صادق علیه السلام میفرمایند :
   هرگونه ناشکیبایی و گریستن مکروه است ، مگر ناشکیبایی
   و گریستن بر حسین (ع).
                                                     بحارالانوار، ج 44 ، ح9
   ------------------------------------------------------------------
   ------------------------------------------------------------------
   و حالا یه روایت دیگه از نهج الفصاحه در مورد برآوردن حاجت :
   رسول اکرم(ص) میفرمایند :
   هرکس به دنبال برآوردن حاجت برادر(خواهر) خویش باشد
   خداوند در پی برآوردن حاجت اوست .

   و یک حکایت هم در همین زمینه :

   واقدی مورخ ، محدث ، منشی و دانشمند دربار عباسیان میگوید:
   دو رفیق داشتم که یکی از آنها از سادات هاشمی بود... و رفاقت
   ما سه نفر به حدی صمیمانه بود که در حقیقت یک روح بودیم اندر
   سه بدن .
   یکی از سالها، ایام عید، گرفتار فقر و تهیدستی شدم. همسرم
   بمن گفت :من و تو میتوانیم با تمام سختیها و ناراحتیها بسازیم
   ولی این بچه ها دل مرا آتش زده اند، زیرا سایر بچه ها را میبینند 
   که لباس نو پوشیده اند در حالی که لباس اینها کهنه و پاره است
   اگر میتوانی فکری بکن و پولی به دست آور تا برای کودکان لباس 
   تهیه کنیم ...
   در اندیشه فرو رفتم ، ولی فکرم به جایی نرسید.
   آخرالامر نامه ای برای دوست هاشمی ام نوشتم و از او درخواست
   کردم که آنچه برایش ممکن است به من کمک کند.
   رفیقم کسه ای سر به مهر برایم فرستاد و اطلاع داد که هزار درهم
   در آن موجود است . اما هنوز کیسه را نگشوده بودم که فرستاده ی
   رفیق دیگرم آمد و برای او اظهار تهیدستی و در خواست کمک کرد!
   من هم کیسه را باز نکرده ، برای او فرستادم ...
   فردای آن روز رفیق هاشمی ام به خانه ی ما آمد و بی مقدمه گفت
   به من راست بگو ، کیسه ی پولی را که دیروز برایت فرستادم چه
   کردی؟!
   من تمام ماجرا را برای او شرح دادم .
   او لحظاتی سر به زیر انداخت و سپس گفت :  دیروز که تو پیغام
   دادی و از من کمک خواستی دیناری جز این کیسه نداشتم .
   آن را برای تو فرستادم و برای تامین مخارج خودم نامه ای به رفیق
   دیگرمان نوشتم و از او کمک خواستم . او کیسه ی سر به مهر
   خودم را که برای تو فرستاده بودم! برایم فرستاد. من از دیدن آن
   بسیار تعجب کردم تا اکنون که ماجرا را روشن ساختی .
   واقدی میگوید : آ هزار درهم را سه نفری تقسیم کردیم و یکصد
   درهم را به همسر من تسلیم کردند ، تا این که این ماجرای عجیب
   به گوش خلیفه رسید . خلیفه مرا طلبید و سرگذشت ماجرا را از
   من پرسید . من عین واقعه را برایش شرح دادم . او دستور داد به 
   هر یک از ما  دوهزار دینار و به همسرم یک هزار دینار جایزه دادند!


» وصال
»» نظرات دیگران ( نظر)

خلاصه کتابهای آسمانی(دوشنبه 85 دی 25 ساعت 3:7 صبح )

  امام جعفر صادق علیه اسلام به شاگرد خود فرمود :
  تاکنون چه از من آموخته ای؟
  شاگرد عرض کرد : هشت مسئله .
  امام صادق (ع) : برای من بیان کن !
  شاگرد :
  اول : میدانم که هر دوستی (زن ، فرزند، مال ، جاه ، مقام و ...)
  در وقت مرگ از من جدا میشود از این رو سعی میکنم که دوستی
  برای خود انتخاب کنم که نه تنها از من جدا نمیشود بلکه پیوسته
  مونس و رفیق من است و آن کار نیک است چنانکه خداوند میفرماید:
  ((من یعمل خیرا یجز به )) سوره نساء آیه 123
  هرکس کار نیک انجام دهد پاداشش باو داده میشود .
 
  دوم : من می بینم جمعی از مردم به پدر و مادر و قبیله خود میبالند
  و عده ای به مال و فرزند خود افتخار میکنند.
  ولی تا آنجا که میدانم ، افتخار و بزرگی در اینها نیست شرافت و
  افتخار در پرهیزکاری است چنانکه خداوند عالم میفرماید : 
  ((گرامی ترین شما نزد خدا پرهیزکارترین شما است )).
  پس من کوشش میکنم که نزد خداوند بزرگوار و گرامی باشم.
 
  سوم : میبینم مردم به لهو و لعب و خوشگذرانی اشتغال دارند ولی
  خداوند میفرماید : (( کسی که از مقام عدالت و عظمت خداوند بترسد
  و خود را از خواهش های نفسانی باز دارد جایگاه او بهشت میباشد))
  از این جهت من جدیت میکنم که خود را مورد رضا و خشنودی خداوند
  قرار دهم.
 
  چهارم : من می بینم هر کس چیزی بدست می آورد که نزد او با ارزش
  می باشد کوشش میکند که آنرا خوب نگهداری نماید،  اما پروردگار
  عالم میفرماید : (( کیست که به خدا قرض الحسنه دهد تا خداوند
  آنرا زیاد گرداند و نزد او پاداش فراوان است )).
  لذا من وقتی چیزی بدست آوردم که مورد علاقه من است آن را نزد
  خداوند ذخیره میکنم که برایم خوب نگهداری نماید تا وقت نیازمندیم.
  چون هر چه نزد خودم باشد از بین میرود.
  
  پنجم : من میبینم که مردم در مورد مال و روزی به هم حسد و رشک 
  می ورزند در صورتیکه خداوند عزیز میفرماید :
  ((ما روزیهای آنان را در دنیا میانشان قسمت نموده ایم و بعضی را بر
  بعض دیگر در مراتبی برتری داده ایم))
  از این رو هرگز بر کسی حسد نمیبرم و چیزیکه از دستم رفت بر آن
  افسوس نمی خورم .
  
  ششم : من مشاهده میکنم که مردم بر سر نعمت های دنیا و بواسطه
  کینه هایی که در دل دارند باهم دشمنی و عداوت می کنند ولی
  خداوند می فرماید : (( شیطان دشمن شماست پس او را دشمن خویش
  قرار دهید)) و از این نظر پیوسته با شیطان دشمنی و عداوت مینمایم.
 
  هفتم : من میبینم که تمام جدیت و کوشش مردم برای بدست آوردن
  ثروت و جمع کردن مال است در صورتیکه پروردگار عالمیان میفرماید :
  (( ما جن و انس را برای عبادت(عبودیت) آفریده ایم.))
  و باز می فرماید : ((ما از آنان روزی نخواسته ایم )).
  و من میدانم که وعده خداوند صحیح و گفته او درست می باشد از این
  رو من دلخوش به وعده او و راضی به گفته اش هستم و فقط کوشش 
  که آنچه از من خواسته است انجام دهم .
  
  هشتم : من ملاحظه میکنم که بعضی از مردم اعتمادشان به بدنهای
  سالم خویش است و عده ای به ثروت فراوان خود دلخوش اند و جمعی
  تکیه گاهشان به افرادی(ضعیف) مانند خوشان میباشد ولی من دیده ام
  خداوند متعال میفرماید : (( هرکس پرهیزکار باشد خداوند راه گشایش
  برای او قرار میدهد و روزی او را از جائی که گمان نمی برد میدهد و 
  کسیکه اعتمادش بخدا باشد ، خداوند او را کفایت میکند)).
  پس من تکیه گاه خود را فقط خداوند عالم قرار دادم .
  امام صادق فرمودند : بخدا سوگند خوب درک کرده ای!
  امام صادق علیه السلام سپس فرمود : بخدا سوگند تورات و انجیل
  و زبور و قرآن و سایر کتابها در همین مسائل خلاصه میگردد.


» وصال
»» نظرات دیگران ( نظر)

<   <<   6   7   8   9      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
اسامی مقدس امام زمان علیه السلام در کتب مذهبی ملل مختلف جهان
شعبان مبارک
کیفیت ولایت مولا و گوشه ای از سخنان گرامیش
سر گذشت تولد حضرت ولی عصر (عج )
سخن
مناجات
به یاد دوست
حکایت
تقدیم به تو
انتظار
زندگی
معالجه حسد با علم و عمل
یاد یاس کبود
ترکیب انسان از جسم و نفس
رابعه عدو یه
[همه عناوین(60)][عناوین آرشیوشده]

بازدیدهای امروز: 14  بازدید
بازدیدهای دیروز: 16  بازدید
مجموع بازدیدها: 288803  بازدید
[ صفحه اصلی ]
[ پست الکترونیک ]
[ پارسی بلاگ ]
[ درباره من ]

شمیم وصل
مدیر وبلاگ : وصال[61]
نویسندگان وبلاگ :
شمیم وصل
شمیم وصل[16]

نیامدم از خودم بگم . آمدم از آنها بگویم آنها که ارتباط دهنده ما هستند با آسمان
» لینک دوستان من «
انتظار
جمله های طلایی و مطالب گوناگون
یاران در حریم
حضرت علی (ع)
دنیای جوانی
نمازخانه بوستان بهاره
ستاره کوشولو
بهترین آرزو هایم تقدیم تو باد
یگان
رایحه
از شیر مرغ تا جان آدمیزاد
کله سحر
گل دختر
روانشناسی آیناز
شلمچه
تکنولوژی کامپیوتر
قصه بچه بسیجی
سین جیم های اخلاقی
برای اولین بار ...
حج دل
جرعه ای از شراب عشق
رند
سیاست
عشق الهی: نگاه به دین با عینک عشق و عاشقی
تکبیر
سخن دل
یا علی بن موسی الرضا (ع)
هرچه می خواهد دل تنگت بگو(مشاوره)
دانشجویان
سفرهای عاشقانه
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
.:: گاواره ::.
ای که دور از منو در قلب منی ..... با خبر باش که دنیای منی
آسمان سرخ
نورهدایت
پریوش
راهنما
بچه مشد
موج برتر
حقیقت بهائیت
با او می شود ...............
نیلوفر
صمیمانه ها
سلام دوستان
هزار و یک نکته
شب نوشته‏های تلخون
هوافضا و هواپیما
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
عاشقان علی و فاطمه
وقایع
از من تا صفر ، از صفر تا بینهایت
پله ... پله تا خدا !
من و رویاهام
خلوت تنهایی
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین
وبلاگ ایران اسلام
زئوس
تک ستاره
کریمه اهل بیت
باسیدعلی‏تافتح‏قدس‏ومکه
بازی بزرگان
کسی که مثل هیچکس نیست
در هوای دوست
زندگی تکرار است
کوثر
مهراوه من
بهترین دوست
بیدلانه
طهور اکبر
طریق عشق
خدا بود و دیگر هیچ نبود
شهید ولایت
بی یار
قلم سفید
سفره ی اذون
چرا و چگونه...؟؟؟
پیش نمایش
نقد مفید
زن نوشت
تا شکوفه ی عشق
اینک از حال به آینده پلی باید زد
ابریشم طلایی
قائم
حرف هایی که بر دل ماند
دقایق سرخ زندگی
با حالیسم
مسطور
پله پله تا خدا
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «