پروفسور "فاندر هوفن" هلندی تحقیقات خود را در طول مدت 3 سال و روی تعداد زیادی از بیماران انجام داده است.
عدهای از بیماران او غیر مسلمان بوده و عدهای نیز زبانی عربی را بلد نبودند و تلفظ کلمه «الله» به آنها آموزش داده شده بود.
نتایج این کار به ویژه روی افرادی که دارای افسردگی و یا تنش روحی بودند عالی بود. روزنامه الوطن به نقل از یک روانشناس نوشت که مسلمانانی که خواندن عربی را بلد هستند و مرتب قرآن میخوانند میتوانند خود را از مشکلات روانی و روحی حفظ کنند.
این روانشناس معتقد است که هر حرف کلمه «الله» بر بهبودد مشکلات روانشناسی تأثیر دارد. تلفظ «اَ» در ابتدای کلمه از دستگاه تنفسی باعث کنترل تنفس میشود.
وی ادامه که تلفظ «ل» با لهجه عربی باعث وقفهای کوتاه مدت در تنفس میشود و سپس آن را آزاد میکند.
تلفظ حرف «ه» در آخر کلمه هم باعث ارتباط ریه و قلب میشود و به تنظیم ضربان قلب کمک میکند.
نکته جالبی در این تحقیق مسلمان نبودن این پروفسور هلندی است که البته علاقمند به علوم اسلامی و جستوجوی رازهای قرآن مجید است.
سلام
شخصی حکایت می کند : میان من و پیرمردی که در بغداد زندگی می کرد و به صلاح و درستکــــــاری معروف بود ، رفاقت
وجود داشت . روزی که در بستر مرگ افتاده بود مرا طلبید و سیصد دینار پول به من داد و گفت : آنها را در مرگم خرج کن!
او وصیت کرد : مرا در مقبره ای معروف به خاک بسپار و بازمانده پولم را به نیازمندی که می دانی محتـــــاج است ، ببخش!
وقتی از دنیا رفت او را دفن کردم و برگشتم . در راه برگشت از روی پلی عبور می کردم اسبی از کنارم گذشت و نـاخواسته
به من خورد و دستمالی که مابقی پولهای پیرمرد در آن قرار داشت از دستم رها شد و به رود دجله افتاد !
دستم را بر پشت دستم کوبیدم و با صدای بلند گفتم : لا حول و لا قوة الا بالله ...
مردی که این سخن را شنیده بود از من پرسید : چه اتفاقی افتاده است ؟ و من داستان را برای او نقل کردم . او لباس هایش را
درآورد و زود خود را به آب زد و لحظاتی بعد در حالی که دستمال را به دهان گرفته بود از آب بیرون آمد و آن را در اختیار
من قرار داد.
من پنج دینار از آن پول ها را به او دادم . او با دریافت این پنج دینار چنــــــان خوشحال شد که گوئی می خواست پرواز کند و
سوگند یاد کرد :روز خود را در حــالی آغــــاز کرده است که روزی (چیزی برای خوردن) نداشته است ! او سپس از پدرش
شکایت نموده و گفت :
پدرم با اینکه از نیـــازمندی من اطلاع داشت ، اموال خویش را از من دریغ داشته و از من دوری گزید و امـــروز نیز از دنیا
رفته است! او مرا ازبیماری خود آگاه ننموده و با دارائی که داشت از دنیا رفته است .
پرسیدم : پدرت کیست ؟
گفت : فلانی پسر فلانی ! و درست نام همان پیرمرد را نام برد که من او را دفن نموده بودم. من از این ماجرا شگفت زده شده
و چند نفر را به شهادت طلبیدم و آنها گواهی دادند که این شخص ، فرزند همان پیرمرد است . من نیز پول هـا را در اختیار او
قرار داده و گفتم : این پول ها ، به تو تعلق دارد!
در تاریخ 22 دی ماه 1386 نوحه ای در کربلای معلا توسط «نزار القطری» خوانده شد که شبکه سوم سیما بعد از اخبار
شبانگاهی 24 دی ماه، برای اولین بار آن را پخش کرد و بسیار مورد توجه قرار گرفت.
اسم اصلی نزار القطری، نزار فضل الله روانی است (یعنی اسم پدرش فضل الله است) و در تاریخ پنجم ژوئن 1971 در قــطر
به دنیا آمده. او به زبان های عربی، فارسی، انگلیسی و اردو تسلط کامل دارد. نـــزار قطری دارای ســـــــــه فرزند است بــا
نام های کوثر، حسین و علی. نزار القطری مدتی مقیم لندن بوده است و در حال حاضر در کویت ساکن است. وی تحصیلاتش
را در قطر به اتمام رسانده است. از شش سالگی به مدرسه رفته و در هشت سالگی شروع به حفظ قرآن کرده و توانـــسته
نیمی از قرآن را از بر کند. مداحی را از 8 سالگی و با دو بیت از قصیده ای که مادرش زمزمه می کرد شروع کرد. زمانی
که مشتاقانه برای قرائت قرآن به حسینیه می رفت. جالب است که به خاطر اینکه از آن قصیده فقط دو بیت را حفظ کرده بود
در مداحی هایش همان دو بیت را نزدیک به بیست بار می خواند!
در همان ایام بود که روزی قصیده مشهور «خیرة الله من الخلق أبی» را خواند. و از آن زمان تـــــــــا کنون در پایان تمــام
مجالسی که نزار قطری در آن مداحی می کند، این قصیده را تکرار میکند و هر شب آن را می خواند. نزار قطری 28 سال
است که این قصیده را می خواند.
اینم نوحه و معنای آن :
ای ز صولت لا فتی الا علی در شأن تو {خطاب به حضرت زینب کبری است سلام الله علیها و روحی فداها}
می برد شمر از سرت معجر، فکیف تصبحون؟ {معجر=روسری، فکیف تصبحون= شما را چه پیش خواهد آمد}
آل بو سفیان به عزت، فی بیوت آمنین {= در خانه هایشان در امنیت به سر می برند}
آل ما دور از وطن، یا لیت قومی یعلمون {= کاش این قوم می دانستند}
انعم الله علینا برسول مدنی {خداوند به واسطه رسولی مدنی بر ما نعمت روا داشته}
هو جدی، و ابی و واصف الکرم علی {که ان پیغمبر جد من است. و علی پدر من و ....است}
خیرة الله من الخلق أبی {پدرم علی بهترین خلق خداوند....}
بعد جدی، فأنا ابن الخیرتین {... پس از پیغمبر است. و من فرزند دو برگزیده}
فضة قد خلصت من ذهب {من نقره ای هستم که از طلا بیرون آمده است}
فأنا الفضه و ابن الذهبین {پس من نقره ام و فزند دو طلا- حضرت رسول(ص) و امام علی(ص)}
ذهب ٌمن ذهب ٍ فی ذهب ٍ {طلایی از طلا و در طلا}
و لجینٌ فی لجین ٍ فی لجین ٍ {و نقره ای در نقره اندر نقره}
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟ {ای قوم چرا خواستار بغی و فساد هستید؟}
لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟ { و چرا از روی اصرار و دشمنی سعی در قتل من دارید؟}
لیس والله سوانا خلف بعد النبی {قسم بخداوند که جز ما کسی جانشین و باقیمانده پیغمبر نیست}
فرض الله علی طاعتنا کل عباد {و خداوند اطاعت کردن از ما را بر همه بندگان واجب نموده }
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر
چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر
و ستجزون من الله اذا قام قیامة {و به زودی حین قیام قیامت، جزای خود را از طرف خداوند خواهید دید}
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
عجبا وا عجبا امت کفار که یک سر
چشم پوشیده ز حق نمک آل پیمبر
همه در ریختن خون من آن بی کس و یاور
شده آماده و بگرفته به کف نیزه و خنجر
و ستجزون من الله اذا قام قیامة {و به زودی حین قیام قیامت، جزای خود را از طرف خداوند خواهید دید}
لم یا قوم تریدون ببغی و فساد؟ {ای قوم چرا خواستار بغی و فساد هستید؟}
لم تسعون بقتلی بلجاج و عناد؟ { و چرا از روی اصرار و دشمنی سعی در قتل من دارید؟}
لیس والله سوأنا خلف بعد النبی {قسم بخداوند که جز ما کسی جانشین و باقیمانده پیغمبر نیست}
فرض الله علی طاعتنا کل عباد {و خداوند اطاعت کردن از ما را بر همه بندگان واجب نموده }
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
من له جد کجدی فی الوری {چه کسی در عالم پدر بزرگی مانند پدر بزرگ من دارد؟}
او کشیخی؟ فأنا ابن العلمین {یا پدری چون پدر من دارد؟ پس من فرزند دو زعیم و سالار هستم}
فاطم الزهرا امی، و ابی {فاطمه زهرا مادرم هست و پدرم کسی است که...}
قاصم الکفر ببدر و حنین {... کمر کفر را در بدر و حنین شکست}
عبدالله غلاما یافعا {و پدرم- علی- در حالیکه نو جوانی بود خداوند را پرستش می کرد}
و قریش یعبدون الوثنین {در حالیکه قریشیان آن دو بت را می پرستیدند}
یعبدون اللات و العزی معا {آنها لات و عزی را با هم می پرستیدند}
و علی کان صلی القبلتین {در حالیکه پدرم - علی- بر هر دو قبله -مکه و قدس- نماز گذارده بود}
فأبی شمس، امی قمر {پس پدر من خورشید است و مادرم ماه}
فأنا الکوکب و ابن القمرین {و من ستاره و فرزند دو ماه و خورشید}
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
چیست تقصیر من ای قوم که امروز جهانی
شده آماده به قتلم همه با تیغ و سنانی؟
در شما نیست ز اسلام نه نامی و نشانی
أنا عطشان و قد احرق نطقی و لسانی {عطش مرا فرا گرفته و کلام و زبانم آتش گرفته}
أنا ظمئان و قد احرق قلبی و فوادی {تشنه هستم و قلب و سینه ام سوخته است}
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
زیر خنجر شه لب تشنه حسین گفت:
تو ای شمر ستمکار
تو ای ملحد مکار
تو ای کافر غدار
اگر من نشناسی، بگویم بشناسی:
حسینم و ضیاء القمرینم، قتیل الودجینم {من حسینم و نور خورشید و ماه هستم و کششده و دو رگ گردن بریده}
امام الحرمینم أنا الفضه وابن الذهبینم {پیشوای حرمین مکه و مدینه ام، منم نقره و فرزند دو طلا- علی و فاطمه سلام الله علیهما-}
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
منم شهپر جبریل منم آیه ی تقدیر
منم نخله خوبان منم زاده زهرا
منم عرش و منم فرش
منم کرسی و لوح و قلم و باعث ایجاد دو عالم
أنا مظلوم حسین
أنا محروم حسین
ارزش ده سال را،از زوج هائی بپرس که تازه از هم جدا شده اند!
ارزش چهار سال را، از یک فارغ التحصیل دانشگاه بپرس!
ارزش یک سال را،از دانش آموزی بپرس که در امتحان نهائی مردود شده است!
ارزش یک ماه را،از مادری بپرس که کودک نارس به دنیا آورده است!
ارزش یک هفته را،از ویراستار یک مجله هفتگی بپرس!
ارزش یک ساعت را،عاشقانی بپرس که در انتظار زمان قرار ملاقات هستند!
ارزش یک دقیقه را،از کسی بپرس که به قطار، اتوبوس یا هواپیما نرسیده است!
ارزش یک ثانیه را،از کسی بپرس که از حادثه ای جان سالم به در برده است!
ارزش یک میلی ثانیه را،از کسی بپرس که در المپیک، مدال نقره برده است!
زمان برای هیچکس صبر نمی کند . بیاییم قدر یکدیگر را بیشتر بدانیم .....
برای پی بردن به ارزش یک دوست، آن را از دست بده ... !!!!
****************************************************************
برای دریافت رایگان نرم افزار مفاتیح الجنان ویژه گوش های موبایل کلیک کنید.